
رهبری عالی، حتی در شکست ها! مثبت اندیشی کلید موفقیت ارنست شکلتون
بیش از یک قرن از سفر “سِر اِرنست شَکِلتون” میگذرد. او قصد داشت بهوسیلۀ کشتی، خود را به ساحل قطب جنوب برساند و سپس سفر دشوار خود را برای گذر از عرض این قاره آغاز کند و بدون شک مهارتهای رهبری بسیاری به او کمک کرد تا بتواند به مدت دو سال در آبهای سرد اقیانوس اطلس بهپیش برود.
پس از یک طوفان ششروزه در ژانویۀ سال 1915، کشتی ساخت نروژ در یخهای “دریای وِدل” در دورافتادهترین نقطه زمین، گیر کرد. کشتی برای ده ماه در یخ سرگردان بود و شَکِلتون و مردانش در داخل کشتی زندگی میکردند.
هرچند که او از رسیدن به هدف اصلی سفرش شکستخورده بود، اما تلاش بسیار زیادی برای برگرداندن افرادش به خانه کرد. چند دهه بعد شَکِلتون هنوز برای این رهبری بزرگ، مورد تحسین همگان قرار میگیرد.
او چگونه گروهش را برای این سفرِ سخت، امیدوار و باانگیزه نگه داشت؟
بهوضوح میتوان فهمید که او از سختیهای راه و مشکلات همراهانش آگاه بود. او دانش خود را در زمینههای مختلف بر روی افراد گروه به کار گرفت.
اگر شما در یخهای قطب و در تاریکیهای آن گیر افتاده باشید، برای زنده ماندن محکومبه مثبتاندیشی هستید.
شَکِلتون مثبتاندشی خود را در شرایط سخت در بین افرادش به بهترین شکل ممکن انتقال میداد. همه افراد مجبور بودند تا آخرین لحظه، آن شرایط ناگوار را تحمل کنند. در گام اول او شرایط خود را برای پیدا کردن غذا در یخ و گرم کردن محیط فراهم میکرد.
در این مسیر طاقتفرسا یخها آسیب بسیاری به کشتی وارد میکرد و باعث گیرکردن کشتی میشد. در این لحظات او دوباره به گروهش روحیه میداد که خودشان را با شرایط جدید تطبیق دهند.
تطبیق دهی و تطبیقپذیری را میتوان نام دیگر او نامید. او درک عالی از شاخت افراد سازمانش داشت. او شناخت صحیحی از افراد درون کشتیاش داشت، میدانست که بخشی از افراد درون کشتیاش را قشر تحصیلکرده و بخشی دیگر از قشر کارگر هستند و او راهی یافت که آنها در یک فضای دوستانه و قابلاحترام باهم در تعامل باشند.
او در سرمای سخت قطب، برنامهای ترتیب داد که افراد تحصیلکرده به افراد کمسوادتر آن چیزی را که آنها دوست دارند را آموزش دهند. او یک سیستم منصفانهای برای توزیع کیسههای خواب بهتر و کیسههای خواب باکیفیت کمتر در بین افراد کشتی ایجاد کرد. درگیریها در همه گروهها رخ میدهد.مخصوصاً آن گروههایی که در شرایط سخت استرس و نگرانی و فشار هستند.
او یک سیستم مدیریت درگیریها برای جلوگیری از درگیری بین افراد درون سیستم ایجاد کرد. برای مثال او افرادی که احتمال دارند بیشترین درگیری را در سازمان ایجاد کنند را شناسایی میکرد.
در طول این سفر مصیبتبار، او از رهبری الهامبخش برای تمرکز و افزایش انگیزه گروه خود را در سطح معقولی نگه دارد استفاده کرده است.
که باعث شد تمام افراد بهسختی برای زنده نگهداشتن همدیگر بهسختی کار کنند! تا از قطب جنوب به مکانی امن برسند.
منبع : www.kornferry.com